شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و
پرچم مجالس عزاداری امام حسین(علیه السلام) بر می خورد، به حضرت سلام می داد. آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پرونده ی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی تمام عیار است. لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند. در بین راه آن شخص بیرق امام حسین (علیه السلام) را دید. محکم ایستاد و به ملائکهای که او را می بردند گفت: من در دنیا هیچ وقت بدون سلام کردن از این بیرقها رد نشدم و الان هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم می آیم. ملائکه گفتند نمیشود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی. تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه آن شخص و ملائکهی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده کردند. حضرت فرمودند: گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پروندهی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند. ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم برند؛ اما در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت میروند. خیلی تعجّب کردند. به پروندهی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامهی اعمال آن شخص نوشتهاند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ: ای کسی که بدی را به خوبی تبدیل میکنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند.
سخنان حاج اسماعیل دولابی
از کتاب مصباح الهدی ص 300 و 301
نوشته: استاد مهدی طیب