سالها قبل یک بار که آقا سیّد محمّد حسین (حسینی تهرانی) برای من از پزشکی نوبت ویزیت گرفته بود و همراه او به مطبّ دکتر رفته و در اتاق انتظار مطب، منتظر رسیدن نوبتمان بودیم، یکی از اعیان آن زمان هم همراه خانم محجّبه اش در بین بیماران بود. نوبت آنها پیش از ما بود. آن شخص خواست سیگاری بکشد، به ما هم سیگار تعارف کرد. من هم در پاسخ به او گفتم: دنیا عجب جایی است، رفتیم سیگار بکشیم، سیگار ما را کشید، رفتیم خانه بخریم، خانه ما را خرید، رفتیم زن بگیریم، زن ما را گرفت، رفتیم غذا بخوریم، غذا ما را خورد، رفتیم لباس بپوشیم، لباس ما را پوشید. بعد از چند فقره از این قبیل، به او گفتم: تا به حال چنین چیزهایی شنیده بودی؟ گفت نه. گفتم: من هم نشنیده بودم. او خیلی به فکر فرو رفت. وقتی نوبتشان شد و به اتاق دکتر رفتند، آقا سیّد محمّد حسین به من گفت: با او چه کردی!
سخنان حاج اسماعیل دولابی
نوشته استاد مهدی طیب
کتاب مصباح الهدی