یک زن و شوهر مشهدی میخواستند از رودخانه عبور کنند. زن، قوی و درشت هیکل و مرد ضعیف و ریزجثّه بود. زن که دید شوهرش قدرت ندارد با پای خود از جریان آب شدید رودخانه بگذرد، او را روی دوش خود گرفت و مشغول عبور از رودخانه شد. در بین راه زن برای اینکه به شوهرش روحیّه بدهد، به او گفت: ما شاء الله خوب سنگینی. مرد، غافل از اینکه روی کول زنش قرار دارد، بادی به غبغب انداخت و به او گفت: خوب ما شاء الله من مردم. غروری که عبد در اثر عبادت یا افعال خیری که با هدایت و توفیق و حول و قوّهی الهی انجام داده است پیدا می کند و ادّعاهایی که بر اثر این غرور میکند، مثل ادّعای مرد بودن آن مشهدی روی کول زنش است.
سخنان حاج اسماعیل دولابی
صفحه 222 و 223 کتاب مصباح الهدی
نوشته: استاد مهدی طیب