پیش از ظهر عاشورا، امام حسین (علیه السلام) و حضرت ابوالفضل (علیه السلام) به لشگر دشمن
حمله کردند و دو نفری دشمن را تا دروازهی کوفه، یعنی هجده فرسخ عقب راندند. امام حسین (علیه السلام) در حال تعقیب دشمن میفرمود:
اخی ابالفضل (علیه السلام)، حضرت ابوالفضل (علیه السلام) هم پاسخ میدادند: سیّدی و مولای اباعبدالله.به این ترتیب از هم خبردار میشدند.
نزدیک دروازهی کوفه خداوند به قلب امام حسین(علیه السلام) الهام فرمود که حسین جان، در قراری که با هم گذاشتیم، هر چه وعده داده بودم ازسعادت و مقامات اخروی و شفاعت امّت جدّت و ...، همه را خواهم داد، اگر میخواهی شهید نشوی هم نشو. امام حسین (علیه السلام) دیدند گویا خداوند میفرمایند: اگر تو به قرارت پایبند نباشی، من تو نمیزنم و خُلف وعده نمیکنم. این بود که حضرت(علیه السلام) شمشیرشان را غلاف کردند. دشمن هم که شنیده بود وقتی امام حسین(علیه السلام) شمشیرشان را غلاف کردند، کار تمام است، روحیّّهی از دست رفتهی خود را به دست آورد و جرات یافت و حمله کرد و از آن به بعد شهادتها پیش آمد. شما هم هر وقت دیدید کاری که میکنید، استفادهتان را کم میکند، غلاف کنید.
سخنان حاج اسماعیل دولابی
مصباح الهدی صفحه307
نوشته: استاد مهدی طیب