سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان بنده راست نباشد ، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خداست بیش از اعتماد وى بدانچه در دست خود اوست بود . [نهج البلاغه]
ادب بندگی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» کسی هست که من یاری‏ اش کنم؟

اهل دنیا گیرنده‌اند.گیرنده وقتی می‌گیرد که می‌گیرد، وقتی هم می‌دهد باز می‌گیرد،

حتّی عمل خوب هم که انجام می‌دهد،می‌گوید چه اجری و چه پاداشی می‌دهند.

دهنده وقتی می‌دهد که می‌دهد، وقتی هم که می‌گیرد، باز می‌دهد.

خدا که از بنده‌اش قرض می‌طلبد و می‌فرماید: من ذا الّذی یقرض الله قرضا حسنا: چه کسی است که به خدا قرض الحسنه بدهد؟ هجده برابر پاداش می‌دهد. پس، می‌گیرد که بدهد. مثل پدری که از بچّه‌اش پول قرض می‌گیرد و به او ربا هم می‌دهد و شرعا هم جایز است.

امام حسین (علیه السلام) که می‌فرماید: هل من ناصر ینصرنی: آیا کسی هست مرا یاری کند؟ در واقع می‌فرماید: کسی هست که من یاری‌اش کنم؟

سخنان حاج اسماعیل دولابی

از کتاب مصباح الهدی ص 143

نوشته: استاد مهدی طیب



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ابن السبیل ( یکشنبه 90/10/4 :: ساعت 5:3 عصر )
»» ولایت آمد و ما را در بر گرفت!

کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا: هر روز عاشوراست و هر زمینی کربلاست، مال ولایت است.

 اوّل آرزو می‌کردیم کاش ما روز عاشورا بودیم و همه‌ی عمر آرزو داشتیم به کربلا برویم؛ امّا عاشورا آمد و همه‌ی روزها را گرفت و کربلا آمد و همه ی زمین‌ها را تصرّف کرد. یعنی مقصد آمد، ما نرفتیم؛ قصد و قاصد را مقصد گرفت.هستی و صفات و افعال خدا، هستی و صفات و افعال همه‌ی خلق را گرفت و غیری با قی نگذاشت. در واقع زمان و مکانی وجود ندارد. اگر توجّهمان به زمان و مکان نباشد، زمان و مکانی نیست. جایی که خدا هست و ایمان هست، نه مکانی هست و نه زمانی. مگر ندیدی که فرمود: «همه‌ی زمین‌ها کربلا و همه‌ی روزها عاشوراست»؟ اینکه نفرمود: همه امام حسینید، همه یتیمید، همه اسیرید، همه مظلومید، هر روز خیمه‌ها را آتش می‌زنند و ... به این خاطر بود که خودتان تفقّه کنید و آن را بیابید و درک کنید.

 

سخنان حاج اسماعیل دولابی

از کتاب مصباح الهدی ص 24 و ص25

نوشته: استاد مهدی طیب



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ابن السبیل ( شنبه 90/9/26 :: ساعت 3:46 عصر )
»» در این قیام نقطه پرگار زینب است!

“نون و قلم” نبی است “و ما یسطرون” حسین(ع)
طاق فلک علی(ع) است، به عالم ستون حسین(ع)
خلقت تمام حضرت زهرا(س) است، خون حسین(ع)
هستی تمام “ظاهر” و “ما فی البطون” حسین(ع)
با یک قیامت است “هم الغالبون” حسین(ع)
در این قیام نقطه پرگار زینب(س) است

سردار سرسپرده جولان عشق کیست ؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست ؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست ؟
روح دمیده در تن بی جان عشق کیست ؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست ؟
اذن دخول در حرم یار زینب(س) است

ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
“هوهو” ی ذوالفقار علی می رسد به گوش
در هیبتی ز حیدر کرار زینب(س) است

پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهرا ترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب(س) است

چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید “آه”
که ای جان پناه زینب و اطفال بی پناه
راحت بخواب، چون که پرستار زینب(س) است

از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن “های های” نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خورده ام از لا به لای نی
تا اینکه یافتم سرت از ردپای نی
عشق تو هست آتش و نیزار زینب(س) است

خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچک ترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم همقطار شد
زیباترین ستاره دنباله دار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ابن السبیل ( شنبه 90/9/19 :: ساعت 11:41 صبح )
»» مَحرَم محرّم!

پیش از ظهر عاشورا، امام حسین (علیه السلام) و حضرت ابوالفضل (علیه السلام) به لشگر دشمن

حمله کردند و دو نفری دشمن را تا دروازه‌ی کوفه، یعنی هجده فرسخ عقب راندند. امام حسین (علیه السلام) در حال تعقیب دشمن می‌فرمود:

اخی ابالفضل (علیه السلام)، حضرت ابوالفضل (علیه السلام) هم پاسخ می‌دادند: سیّدی و مولای اباعبدالله.به این ترتیب از هم خبردار می‌شدند.

نزدیک دروازه‌ی کوفه خداوند به قلب امام حسین‌(علیه السلام) الهام فرمود که حسین‌ جان، در قراری که با هم گذاشتیم، هر چه وعده داده بودم ازسعادت و مقامات اخروی و شفاعت امّت جدّت و ...، همه را خواهم داد، اگر می‌خواهی شهید نشوی هم نشو. امام حسین (علیه السلام) دیدند گویا خداوند می‌فرمایند: اگر تو به قرارت پایبند نباشی، من تو نمی‌زنم و خُلف وعده نمی‌کنم. این بود که حضرت(علیه السلام) شمشیرشان را غلاف کردند. دشمن هم که شنیده بود وقتی امام حسین(علیه السلام) شمشیرشان را غلاف کردند، کار تمام است، روحیّّه‌ی از دست رفته‌ی خود را به دست آورد و جرات یافت و حمله کرد و از آن به بعد شهادت‌ها پیش آمد. شما هم هر وقت دیدید کاری که می‌کنید، استفاده‌تان را کم می‌کند، غلاف کنید.

 

سخنان حاج اسماعیل دولابی

مصباح الهدی صفحه307

نوشته: استاد مهدی طیب



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ابن السبیل ( شنبه 90/9/12 :: ساعت 6:37 عصر )
»» مُحرم محرّم!

امام حسین (علیه السلام) در مورد علّت رفتنش به کربلا به هر کس مطابق عقلش چیزی فرمود،

ولی علّت اصلی‌اش معلوم نشد؛ امام حسین (علیه السلام) به خداوند گفت:

من می‌خواهم قربان شما بشوم.

می‌گویند امام حسین (علیه السلام) شهید شد تا گناهکاران امّت بخشیده شوند. آیا هیچ شخص عاقلی مثلا بچّه‌ی چهارده ساله‌اش را به کشتن می‌دهد که گاوش را نجات دهد؟ نخیر، امام حسین (علیه السلام) خودش دوست داشت در راه محبوبش جان فشانی کند و به ملاقاتش برود.

سخنان حاج اسماعیل دولابی

از کتاب مصباح الهدی صفحات 309 و 310

نوشته: استاد مهدی طیب



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ابن السبیل ( دوشنبه 90/9/7 :: ساعت 6:14 عصر )
<   <<   6   7      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

استغفار راه را باز می کند!
از امام زمان چه می خواهی؟
زرنگ باش!
من خودت را می‏ خواهم!
دنیا خیلی کوچک است! اصلا نیست!
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 27
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 51011
» درباره من

ادب بندگی

» پیوندهای روزانه

اهل ولاء [18]
[آرشیو(1)]

» آرشیو مطالب
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
.: شهر عشق :.
... یاس ...
مهندسی متالورژِی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان



» طراح قالب